My Online Knowledge

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قهوه» ثبت شده است



یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن کلاغه سفارش چایی میده چایی رو که میارن یه کمی شو میخوره باقی شو می پاشه به مهموندار.


مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟


کلاغه میگه: دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی!


چند دقیقه میگذره باز کلاغه سفارش نوشیدنی میده باز یه کمی شو میخوره باقی شو می پاشه به مهموندار.


مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟


کلاغه بازم میگه: دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی!


بعد از چند دقیقه کلاغه چرتش میگیره. خرسه که اینو میبینه به سرش میزنه که اونم یه خورده تفریح کنه.


مهموندارو صدا میکنه میگه یه قهوه براش بیارن. قهوه رو که میارن یه کمی شو میخوره باقی شو می پاشه به مهموندار. مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟

 
خرسه میگه: دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی.


اینو که میگه یهو همه مهموندارا میریزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپیما میبرن که بندازنش بیرون.


خرسه که اینو می بینه شروع به داد و فریاد می کنه.


کلاغه که بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو که بال نداری مگه مجبوری پررو بازی دربیاری.

دوستی که به اسپانیا سفر کرده بود خاطره جالبی رو تعریف میکرد :



میگفت در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شدم و برای خود و همراهم قهوه سفارش دادم . در حالی که منتظر سفارشمان بودیم در کمال تعجب دیدیم که بعضی از مشتریان جلوی پیشخوان آمده و در حالی که خودشان تنها بودند سفارش 2 تا چایی یا 2 قهوه را میدادند و میگفتند



یکی برای خودم و یکی برای دیوار!!



از نوع سفارش در حیرت ماندیم . متوجه شدیم که بعد از هر اینگونه سفارش پیشخدمت یک برگه کوچک که روی آن چای یا قهوه نوشته شده است به دیوار پشت سرمان چسباند و جالب اینکه دیوار پشت سرما پر از این برگه ها بود. در ذهنمان هزاران فکر بوجود آمد که دلیل این کار چیست؟!



و این حرکت یعنی چی؟! در افکار خود غوطه ور بودیم ....



آدم فقیر و ژنده پوشی وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه داد اما با این جمله "ببخشید بی زحمت یک قهوه از حساب دیوار" و پیشخدمت یکی از کاغذها را که روی آن قهوه نوشته شده بود از روی دیوار برداشت پاره کرد و یک قهوه به آن مرد فقیر داد بدون آنکه از آن مرد پولی بگیرد.