My Online Knowledge

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنامه نگار» ثبت شده است



پدر روزنامه می‌خواند اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می‌شود. حوصله پدر سر رفت و صفحه‌ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش می‌داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد.


بیا! کاری برایت دارم. یک نقشه دنیا به تو می‌دهم، ببینم می‌توانی آن را دقیقاً همان طور که هست بچینی؟ و دوباره سراغ روزنامه اش رفت.


می‌دانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است. اما یک ربع ساعت بعد، پسرک با نقشه کامل برگشت. پدر با تعجب پرسید:


مادرت به تو جغرافی یاد داده؟


پسر جواب داد: جغرافی دیگر چیست؟


پشت این صفحه تصویری از یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنیا را هم دوباره ساختم.


نتیجه گیری :


در حل مسئله باید به ابعاد مختلف مسئله توجه کرد


برخی اوقات حل یک مسئله به روش غیرمستقیم امکانپذیر است.


حل یک مسئله ساده‌تر ممکن است منجر به حل یک مسئله پیچیده‌تر شود.


اگر آدم ها درست شوند، دنیا درست خواهد شد.




روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می‌شد: من کور هستم لطفا کمک کنید.


روزنامه‌نگار خلاقی از کنار او می‌گذشت. نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.


عصر آن روز، روزنامه‌نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت. از او پرسید که بر روی تابلو چه نوشته است؟


روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتمو لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.


مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی خوانده می‌شد: امروز بهار است، ولی من نمی‌توانم آن را ببینم.